سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ


"...انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ" منتظر باشید که ما هم منتظریم انعام/158 دلم می خواست من هم در شمار منتظرانتان بودم...در شمار آنهایی که نفس شان به نفس شما بند است...همانهایی که دمی از یاد شما غافل نیستند...همانهایی که زندگیشان خلاصه در لبخند شماست...همانهایی که خطابشان کردی "فرزندم".... و در یک کلام چقدر دلم می خواست "شیعه" باشم ....! شیعه شما.....
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 104
  • بازدید دیروز: 15
  • کل بازدیدها: 224380




شاید منتظر




مـے شـود بـرایـمـان دعـــا کـنـے حضـرت باران ؟؟

دنـیـا را کـوچـک ببینیم ، مـحـبت کـنیم ،

گـذشت داشـتہ باشـیم ، دروغ نگوییم ،

کسـے را با زبانمـان ، رفتـارمـان آزار نـدهـیم

و در یـک کـلـام !

" منـتـظـــر " باشــیم ...

مـے شـود دعـــا کـنـے حـالـا کــہ منـصـوب بــہ شـمــاییم

و نـامتان را روے دلمان حـک کـرده ایـم ،

کمـے مثــل شمــا شـویـم ؟؟

 

 

پ.ن ::

واقعا خستگی و

گریه و

ماتم دارد؛

زندگی در دل شهر که تو را کم دارد


" الهـــی عجـــل ... "




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 16 :: 11:20 صبح ::  نویسنده : منتظر

ندبه هایم وقتی به " أینَ ... هـا" می رسند... بوی حـــضـــور تـــو میگیرند و غیبـتــــ خــودم...

اصلا من حکمت این" أینَ ها " را نمیدانم ! تو که هستی ! یعنی من باید دنبال خودم بگردم...؟؟!


مـــن به واژه ها ایمـــان دارم... به اینکه آدمــــی را تا ویرانی می کشنـد...


به اینکه هر روز گفته ام: امروز  هم ... نیامـــــ .... د ....


این سه نقطه ها حکایت بے قرارے من است... مدتهاست سر این سه نقطه ها گیر می کنم...


نقطه هاے دلتنگے ام بیشـــمار شده اند...


انگار... چرا شما هستید و من گم شده ام...؟

 

 

منتظر نوشت::

مطلب جـدیدی نیـست!
این‌جا "تــــــو" هی تکــرار می‌شوی؛
این‌جا من هی "تـــــــو" را
تکرار مــی‌کنم ...

 

عکس نوشت::

همدان، روستای آبرومند، بهمن 1374 ,
عکاس: آقای حسین بهرامی
مادری در انتظار بازگشت فرزندش از جبهه . . .




موضوع مطلب :


سه شنبه 92 آذر 12 :: 11:0 صبح ::  نویسنده : منتظر

 

می گویند دزدی به خانه بزدلی رفت؛ دور صاحبخانه که فردی قوی هیکل اما ترسو بود خطی کشید

 

و گفت نباید از این خط پاتو بیرون بذاری ... وقتی همه چیز خانه اش رو بردند و رفتند...!!

 

زنش بهش گفت که اخه مرد تو نباید کاری میکردی؟؟؟...

 

مرد گفت : عوضش وقتی حواسشون نبود منم چند بار پام رو از خط بیرون گذاشتم...!!


پ.ن ::
عکس با متن  مرتبط می باشد !!




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 آذر 6 :: 2:43 عصر ::  نویسنده : منتظر

چند روزه که یه اتفاقای کوچیکی ذهنم ُ درگیر کرده ...اون حدیثی که چند شب پیش در مورد شوخی با نامحرم خوندم، نقل قول


استاد(!!) از جلسه ای که رفته بود ، اینکه هیچ وقت با یه نامحرم جوری رفتار نکنیم که از ذهنش بگذره "فلانی از زنم بهتره!"


آرایش عجیب و غریب و اداهای امروز دخترک در بانک و نگاه خیره بانکدار، چون زنش شاید اونقدر ها هم از این هنرها!!


نداره ...صحبت های دیشب مون با لیلا ... و اینکه خیلی چیزا داره برا همه عادی میشه ... همین شیطنت ها و مزه پروندن های


دیروزم با بچه ها  ... که مبادا ......این قانون عمل و عکس العمل که تو لحظه لحظه زندگی جریان داره ...و حق الناس که یه


پدیده خیلی عجیبه …این ظرافت ها خیلی ذهنمُ درگیر کرده ...

 




موضوع مطلب :


سه شنبه 92 آذر 5 :: 9:16 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

آن‌جایی گریه کن که باید

 

و

 

آن‌جوری گریه کن که شاید

 

 

 

فَبِعِزَّتِکَ یا سَیِّدى وَ مَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنی ناطِقاً، لاَضِجَّنَّ اِلَیْکَ بَیْنَ اَهْلِها ضَجیجَ الاْمِلینَ وَ لاَصْرُخَنَّ اِلَیْکَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخینَ وَ لاَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکاَّءَ الْفاقِدینَ وَ لاَنادِیَنَّکَ اَیْنَ کُنْتَ یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ ..

باری به عزتت ای آقا و مولای من به راستی سوگند می خورم، اگر مرا با زبان گویا گذاری، من در میان اهل آتش مانند امیدواران ضجه می زنم و مانند دادخواهان ناله می کنم و فریاد می زنم و مانند آن که عزیزی گم کرده بر تو زار زار می گریم و با صدای بلند تو را می خوانم، ای یاور اهل ایمان ...

 

 

: . منتظر نوشت . :


مــا را بــه یکـــ کلاف نـخ آقا قبـول کـن، یا ایـهاالعـزیز (!) أبـانا (!) قبــول کـن

 

آهــی درایـن بَساط بــه غیر از امیـد نیست، یـا ناامیـدمـان ننـما، یـا قبول کـن ...




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 آبان 30 :: 8:36 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

گاهی حرف های دلت را در حصار "مصلحت اندیشی"ها و "دل نشکستن"ها زندانی می کنی،

 

و وقتی مجبوری از دلت بگویی چشم باز می کنی و می بینی

 

 حرف هایی که زده ای دیگر شباهتی به دلت ندارد،

 

بس که محدود شده به مصلحت ها و دل نشکستن ها!

 

ولی اینجا قضیه تمام نمی شود،

 

 تو می مانی و حسرت حرف هایی که "نزده ای...

 

پ.ن ::

فاتحه بخوان ... برای دلم ... برای روحم ... برای همه ام ...

بی تو ... سالهاست که مرده ام... خداوندم




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 آبان 29 :: 8:58 عصر ::  نویسنده : منتظر

بگذاربی مقدمه بگویم، که برخی از برداشت هایی که از شفاعت در ذهن عامه مردم جا افتاده بسیار ظالمانه است ... می گویی چرا ظالمانه... ؟ چون این نوع شفاعت در دستگاه الهی وجود ندارد...!! بسیاری از مردم شفاعت انبیاء و ائمه را چنین می پندارند که پیامبر و حضرت زهرا و دیگر ائمه و بخصوص امام حسین منفذهایی هستند که در دستگاه خدا اعمال نفوذ می کنند....!!! و اراده ی خدا را تغییر می دهند!!! و اگر رضایت ایشان را بدست آورند، ایشان خودشان بنحوی کار را در نزد خدا حل میکنند.... اگر کسی گمان کند که بدست آوردن رضای خداوند راهی دارد و بدست آوردن رضای فرضا امام حسین راهی دیگر ... و هریک از این دو جداگانه ممکن است سعادت انسان را تامین کند، دچار گمراهی بزرگی شده است.... در این پندار غلط این چنین گفته میشود که خدا با چیزهایی راضی میشود، و امام حسین با چیزهای دیگر...!! خدا با انجام دادن واجبات و ترک محرمات مانند نماز، روزه، زکات، پرهیز از دروغگویی و حرام خواری و ... راضی میگردد ... ولی امام حسین با این کارها کاری ندارد و رضای او در این است که مثلا برای فرزند جوانش گریه کنیم!!! ... و با این اوصاف اینطور بنظر می رسد که بدست آوردن رضایت خداوند سخت است ... ولی بدست آوردن رضایت امام حسین آسان است، لذا با گریه و سینه زنی رضایت امام را بدست می آوریم و او خودش شفاعت می کند و راه برای گناه کردن ما باز است..... لذا بسیاری از افراد در دهه ی اول محرم مسلمان می شوند و بقیه ایام سال تنها نامی از مسلمان را یدک می کشند.... این چنین تصویری از شفاعت  نه تنها اشتباه بلکه شرک محض است.... مَن ذاالّذی یَشفَعُ اِلّا بِاِذنِه... آیا کسی هست که پیش او جز به اذن او شفاعت کند؟!!!  طبق احادیث، شفاعت ائمه به کسی که نماز خود را سبک بشمارد نمی رسد(چه برسد به کسی که نخواند!!!) و اگر کسی هم نماز خوان بود نباید به شفاعت ائمه مغرور شود ... زیرا چه بسا گناهانی که شخص بواسطه ی آن بی ایمان از دنیا می رود که اصلا نوبت به این حرفها (شفاعت) نمیرسد....  چه بسیارند گناهانی که شخص بواسطه ی آن باید آنقدر در جهنم بماند تا قابلیت شفاعت پیدا کند ... پس همیشه شخص هم باید بترسد و هم امیدوار باشد... اگر حر هم باشی، راه را بر امامت هم بسته باشی، باز راه برای توبه و باز گشت باز است، ولی این را هم باید در نظر گرفت که هرچه زودتر به امامت بپیوندی و توبه کنی جایگاه بهتری خواهی داشت ... همانطور که تمام یاران امام حسین(ع)در کربلا و نزد امام خود دفن هستند بجز حر...!!!

 

پ.ن  ::

برای حسین فرقی نمی کند که چه کسی و با چه تیپ و آرایشی (حتی اگه جیغ آرایش بلند تر صدای روضه خوان باشد!!!) به مجلس اش می آید ... اما جان "مــــولا" برای تو کمی فرق کند....




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 آبان 20 :: 11:1 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

"بــیــن الــحــرمــین " ،

معنــ ا مـی کنــد این آیـــ ه را
...

" وَ جُـمِـــــعَ الشَّـمْـــسُ وَ الْـقَمَــــــرُ1 "

"
و "خــورشــیـ د " و " مـــاه " یکـــ جــا جمـع شــونـــ د "


1 ." قیامت 9"

 

 

. : منتظر نوشت : .


بـدون تـو دنیـای دلـم گـرفته اسـت... نبودنــت ...

کـار دست دلم کـ ه نـ ه ... دست زندگـیم داده اسـت ...

پـُـر از تو می‌شود بشوم موـلا ...؟!!





موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 آبان 15 :: 7:57 عصر ::  نویسنده : منتظر

منــــــ هم بارانــــ میـــ خواهمـــــ

 

از همانهایـیــــــ کهـــ بی هوا سر می رسنـــد و دیگــــر بند نمیــــ آیند،

 

میــــ خواهمـــ تمامــــ هستـــــــ امــــ

 

زیر بارانـــــ خیســـــ شود...

 

میــــ خواهمـــــ دیگر ردی از منــــ باقیــــــ نماند؛

 

 و هر چهــــ هستـــــ تنهـــــــا تو باشیـــــ...

 

"خداونـــــــدمــــــ"


 

منتظر نوشت ::


ادعا که می کنی ... خدا اراده می کند بعضی چیزها را بچشی...

مثلا درد را
...  زخم زبان را ... تنهایی را...




موضوع مطلب :


شنبه 92 آبان 11 :: 2:51 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

بــه تو پـناه میــبریـم
 

از چــشم ـهایـے که دوبـاره گمـت کـنند

و از دستــــ هایـے که رهایـت سازنـد

تـو را بـه هرآنچـه خوب اسـت...

بـراـے روز مبادایـــم

بـمان؛

که بـے تـو پـوچ خواهـــــم بود...

 

 

 

پ.ن ::

 

سَـلام بــر تـو ای دلـخـوشـی ِ خـدا....

 

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 آبان 8 :: 3:15 عصر ::  نویسنده : منتظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >