سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ


"...انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ" منتظر باشید که ما هم منتظریم انعام/158 دلم می خواست من هم در شمار منتظرانتان بودم...در شمار آنهایی که نفس شان به نفس شما بند است...همانهایی که دمی از یاد شما غافل نیستند...همانهایی که زندگیشان خلاصه در لبخند شماست...همانهایی که خطابشان کردی "فرزندم".... و در یک کلام چقدر دلم می خواست "شیعه" باشم ....! شیعه شما.....
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 20
  • بازدید دیروز: 6
  • کل بازدیدها: 224670




شاید منتظر




همان مادرانی که خودشان محجبه اند ولی برای دخترشان کم میگذارند ... به بهانه تجدد و مد و

 

... ساپورت پای بچه مبکنند موهایش را بیرون میریزند… و حتا آرایشش میکنند... به خیالشان چادر

 

خود راسفت بچسبند کافی است! ... پس این بچه ی بیگناهی که توی مادر پرورشش میدهی

 

چه؟! اگر همینطور ادامه بدهی امیدوار نباش که بهشتی زیر پایت باشد.. چون خدا پرورش

 

و هدایت اولیه ی بچه ات را به تو سپرده...


پ.ن ::

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

دو گروه اهل آتش هستند و نمی خواهم آن ها را ببینم: گروهی که تازیانه در دست دارند ومردم را با آن ها می زنند (ظالمین) و دیگر،

زن هایی که پوشیدگان برهنه اند؛ به شهوات متمایل هستندو مردان را به سوی خود جذب می کنند ...


میزان الحکمه ج 2 ص 259)




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 اسفند 18 :: 6:48 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

یه شب هایی هست که می شود از غصه ی تنهایی تان تمام خیابان های خلوت شهر را با آسمان گریه

کرد... یه شبهایی هست که می شود پا به پای تمام مسافران غریب شهر بهدنبال نشانی از تو گشت....

یه شب‌هایی هست که می‌شود از غصه‌ی بی‌صاحبی، ایستاد روی یکی از پل های هوایی شهر و روضه‌ی

عمویتان عباس (ع) را گوشکرد و از آن بالا با عبور هر ماشین از زیر پل و به هر ضرب ِ روضه توی گوش،

هق‌هق گریه کرد و آرام شد...  یه شب هایی هست که می شود با صدای گریه هایتان تا سحر دق کرد....

 

 

پ.ن ::

برای آرام شدن،

تنها به تکرار اسم تو بسنده می کنم ...

یا ایها العزیز...

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اسفند 12 :: 9:32 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

از مرگ می گفت و گذرگاههای سخت و پر خطرش ... از     “ فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره" ... از حساب کتابهای دقیق و منزلگاههای عجیبش ... از بی چیزی و فقر بنی آدم در آن روز... از آنهایی که عند ربهم یرزقون اند ..... از آنهایی که بی حساب و ارد صحنه قیامت می شوند.... از آرزوی دیرینه من .... وقتی فکر می کنم  دوست ندارم با تصادف بمیرم ....ایست قلبی کنم ... تومور بدخیم گوارشی یا سرطان بگیرم .... دوست دارم این دردهای عجیب غریب ِ ناشناس این روزها گریبان تنم را نگیرد...ضربه مغزی نشوم ...دوست دارم وقتی قرار شد بمیرم،یک مردن ِعاشقانه داشته باشم...دوست دارم وقت مردنم ، تو بیایی بالای سرم ،لبخند بزنی!...

این عاشقانه ای ست که خودت در ذهنم پروریده ای... دست خودم نیست این تقصیر توست که نبض عاشقانه هایم را به حرکت وا داشته ای ! ...برای خالی نبودن عریضه هم که شده ،گاهی ،گه گداری؛  برای تحقق عاشقانه ام دعا کن .... مولایم ....

پ.ن::

اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا...

ببخش گناهانی را که مانع استجابت دعا می شوند...

بگذار آرزوی دیرینه ام رنگ اجابت بگیرد....




موضوع مطلب :


جمعه 92 بهمن 25 :: 11:4 عصر ::  نویسنده : منتظر

هرچه کردند نشد . . . از ما اصرار بود و از آنها انکار . . اورانیوم 20 درصد را برای کارهای صنعتی، تاسیساتی و پزشکی نیاز داشتیم…. هر چه کردیم ندادند… گفتیم خودمان می سازیم…. در جلسه مذاکره همه خندیدند. . . . بعد از مذاکره جلسه ایبا بعضی از دانشمندان هسته ای تشکیل داده شد… همه می گفتند غیر قابل دستیابی است و فرمولش تنها در اختیار آمریکاستاما کاری بود که باید می شد. چک سفید امضا دادند به دکتر شهریاری و با اصرار بسیار . . . بعد از مدتی در خبرها پیچیدکه ایران غنی سازی 20 درصد را انجام داده است… دکتر شهریاری کار خود را کرده بود. ..چک را اما پس داد… می گفت:

آدم باید در زندگی اش یک کاری هم بگذارد برای خدا بکند. . . .

مدتی بعد ترور شد. دیگر باید صدایش می زدیم شهید شهریاری . . .

سوم اذر بود: خبری که در رسانه ها پیچید که تعلیق اورانیوم 20درصد بود . . . در نایاب دادیم ، آبنبات چوبی گرفتیم !!...

در قبال نگذاشتن تحریم جدید و برداشتن تحریم خودرو، طلا، پتروشیمی. . . و این یعنی خداحافظ شهید شهریاری . . .یعنی خونت را با آب نبات معاوضه کردیم...

 

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 بهمن 9 :: 7:44 عصر ::  نویسنده : منتظر

دیده ام بارها بار .. شاید هزاران بار .. فرقی نمی کند دوستدار تو محرم باشد یا نامحرم ... و چقدر گاهی کلافه میشوی از تحریماتش !! تحریمات کسی که خیلی دوستت دارد ... وقتی به حد عشق میخواهدت... برایت حصار میکشد که کجا بروی با که بگردی و کجا را نگاه نکنی !! با او ترجیحا بیشتر باشی !! وای اگر بفهمد تو کسی را مساوی با او میخواهی !
وای اگر بفهمد جایی او را بر او ترجیح داده ای ! خودش میخواهد اکثر کارهایت را پیگیری کند ... چون دوستت دارد ... وقتی قراری میگذاری او زودتر حاضر سر قرار است و وقتی مننتظر تماست باشد یک تک زنگ نزده جوابت را میدهد ..
دستش برسد تمام اموراتت را کنترل میکند چون نگرانت هست ... صدایت را دوست دارد و گاهی اوقات میگوید دلم براصدای تو  تنگ است ... قبول داری حرف هایم را ؟؟ اینکه غصه هایت نگرانش میکند... از غمت غمگین میشود و انرا حسمیکند بی انکه تو ببینی اش . .. حاضر است برایت پول خرج کند هدیه بدهد بی منت و انچه نیاز داری برایت بخرد بی انکه بگویی ... حرف از انهاییست که خیلی ادم را دوستدارند !میبینی قانون عشق های دنیاست که عاشق تحریمت میکند چون خیلی دوستت دارد اگر نامحرم باشد نگرانی هایش و اخمش و کنترل نامحسوسش باخبرت میکند و اگر محرمت باشد هزار بار میگوید، قانون تحریماتش را !!میبینی قانون عشق های دنیاست تحریمت میکند ... انکه دوستت دارد همیشه تو را فقط و فقط برای خودش و خودش میخواهد با او بخندی برای او بخندی . و در کل چه لذت میبرد بفهمد تو بخاطر او نفس میکشی .. برای او و او و او .... تازه فهمیدم ...  بلاخره فهمیدم چرا !! از علم به این موضوع به ایمان به این موضوع رسیدم !! از روی سرمشق قانون عشقهای دنیا بعد این همه تکرار شدنها، ذبلاخره فهمیدم پشت هر تحریم عاشق عشق است !! و چرا خدا هم تحریممان کرده است ! چرا حصار دارد ! چرا خوش ندارد دیر سر قرار ها برویم ! راست است دلتنگ صدای ما میشود !حرف از واجب الوجود بالذات است نه بالعرض .. حرف از کسیست که سر قرار عاشقی اش همیشه ایستاده است حتی وقتی بلامُرجحی را بر او ترجیح میدهی .چقدر حوصله دار است و با گذشت ! سعی کن ایمان پیدا کنی او عاشق توست حرف از انهاییست که خیلی ادم را دوست دارند ! حرف از خداست ! حواست با من است ؟؟ قبول داری حرف هایم را ؟؟
پ.ن ::
 نعم الرب آنت و بئس المربوب أنا



موضوع مطلب :


شنبه 92 دی 21 :: 10:24 صبح ::  نویسنده : منتظر

 

دری مردد
فرشته ای مردد
بانویی مردد
- "باز شوم یا نه؟"
-"وارد شوم یا نه؟"
-"راهش دهم یا نه؟"
در باز می شود
فرشته وارد می شود
بانو راهش می دهد

و نفسی مطمئن باز می گردد ....

 

پ.ن::

صل الله و علیک یا رسول الله




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 دی 9 :: 6:17 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

می گویند چگونه ممکن است افرادی که روزی خادم بودند این گونه خائن شوند؟! ... می گویم به تاریخ بنگرید ... شهوت قدرت چه کسانی را که به ورطه نابودی نکشاند ... از طلحه و زبیر که روزگاری یار و یاورحق بودند و بعدهااسیر شیطان شده و دین و دنیایشان را تباه کردند ... تا ابوموسی زاهد که حق را مخلوع کرد ... تا شمر که جانباز صفین بود و عمر سعد که به طمع ملک ری ننگ ابدی خرید ...  امروز همان داستان است ... نخست وزیری و مرجع تقلیدی و چریک مبارزی که دست به دست شیطان دادند ... تا وزیر و وکیل و فعال سیاسی که به طمع ثروت و شهوت قدرت رویاروی حکومت حق قرار گرفتند.... تاریخ تکرار می شود و چه اندکند عبرت گیرندگان..... 

فاعتبروا یا اولی الابصار ...




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 دی 8 :: 9:23 عصر ::  نویسنده : منتظر

امـام عـصـر ِ مـن ! چیزے شنیـده ام دربـاره مومنـان !

مےگویند ممکن است

ناراحتے و حُزن مومنے دلیلـ ش حُزن و ناراحتے ِ یک مومن دیگر باشد !
حقیقت است ؟...

میـدانے بہ چہ مےاندیشـم ؟

اینکہ  چرا دلـ م مےگیرد !

مےدانم شما غمگین هستید ...

ولے  من مـومـن !! ...
 

کاش باشم ....

...  من مومن به غم تو هستم ...

 . : درد نوشت : .

منم جــامـانـده ی قافله ی اربعین تو آقا ...

جا تنگ بوده است ...

و یا ما اضافه ایم...؟!




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 30 :: 1:33 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

دُختر بودَن رآ دوستـــ دآرَمــ
حس هایـــ دُخترآنهــ رآ
ظِرافَتــــ رآ
تَحتــــ حمـآیَتــــــ بودَن رآ
امآ ............
کآر دستـَـمــ دآد همین صفـــآتــــــــ دُخترآنهـــ
کآر دستـَـمــ دآد ...
اگــر پِــسر بودمــ
بدون ِ هیچ تــَرسی
بــآ همــین پیــآده هـــآ
رآهـــی میشدُمــ اربعــــــــــین ........


امــآ .... بــی خیــآل !
میــــروَمــ پُشتــــــ بــآمــ
|| سَــلامـــ میـــدَهمــ ||
قَبــــول استـــــــ ...؟

خودتـآن گُــفتید

 . :منتظر نوشت : .

رسیـــــــده ام به انتهای پاییـــــز و
ناگهــــــان بـاورم نــمی شود؛
که همچنــان بــــــی تـــــــو در ایـن جهــــــان پرســــه می زنـم...



موضوع مطلب :


یکشنبه 92 آذر 24 :: 4:31 عصر ::  نویسنده : منتظر

آنان که شما را "آقا" خطاب میکردند حال برای تایید عملکرد ِ خود از "تشکر" شما مایه میگذارند... آنان که تمام این سالها " کـــــر" بودند و نشنیدند فریادهایتان را، این روزها منتظرند تا سکوت مصلحتی شما را بوق و کرنا کنند یعنی که نظر رهبر هم مثبت است...! من میدانم وقتی شما میگویید: اینها را سازشگر نخوانید،اینان فرزندان انقلابن از شیطنت فرزندانتان ناراحت هستید....اما آنقدر {پدر} هستید که تا آخر پشتشان باشید...ما ندیده ایم اما شنیدیم داستان بنی صدر و حرف امام راحل را که فرمود:

من به رای مردم احترام گذاشتم وگرنه بنی صدر ملی گرا بدرد ریاست جمهوری نمیخورد!




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 آذر 21 :: 8:10 عصر ::  نویسنده : منتظر
<   1   2   3   4   5   >>   >