سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ


"...انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ" منتظر باشید که ما هم منتظریم انعام/158 دلم می خواست من هم در شمار منتظرانتان بودم...در شمار آنهایی که نفس شان به نفس شما بند است...همانهایی که دمی از یاد شما غافل نیستند...همانهایی که زندگیشان خلاصه در لبخند شماست...همانهایی که خطابشان کردی "فرزندم".... و در یک کلام چقدر دلم می خواست "شیعه" باشم ....! شیعه شما.....
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 147
  • بازدید دیروز: 15
  • کل بازدیدها: 224423




شاید منتظر




 

  احی قلبک بالموعظه


قلبت را با موعظه زنده کن ...


نامه سی و یکم/ نهج البلاغه


♥♥♥♥ 


در روایات است گاهی قلب انسان می میرد ،


خدا نکند قلب انسان بمیرد...


گناهان قلب انسان را می میراند.


حالا اگر بخواهیم قلب مان زنده شود چه کنیم؟


موعظه ،


اگر کسی ما را موعظه کند ، قلبمان زنده می شود...


آیت الله مجتهدی

______________________________________________________________________________

 

منتظر نوشت::


یا بن الحسن،


تو مؤعظه أم کن تنها با یک نگاهت!





موضوع مطلب :


دوشنبه 93 خرداد 19 :: 5:8 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

یک مرد خوب ....  باید لااقل یک قصه ی آرام بلد باشد    . . .

برای وقت هایی که عشقش بی قرار است و

نمیخواهد از بی قراری هایش حرف بزند. . .

برای وقت هایی که عشقش لج میکند. . .

بهانه میگیرد. . .

بغض میکند. . .

قهر میکند. . .

برای وقت هایی که عشقش بچه میشود. . .

 

 

________________________________________________________

 

1 پ.ن ::

دلگیرم    ... دلـم گرفتــه اسـت یــا دلـگیــرم ...
یـا شایـد هـم دلـم گیـر اسـت...نمــی دانــم..
اصـلا هیــچ وقـت فــرق بیــن اینــها را نفهـمیــدم..
فقـط مـی دانـم دلـم یـک جـوری مـی شـود..
جــوری کـه مثــل همیــشـه نیــسـت..
دلـم کـه اینـطــور مـی شـود ، غصـه هـای خــودم کـه هـیچ ...
غصـه ی همــه ی دنیــا مـی شـود غصـه ی مـن..

 

2پ .ن::

به انــدازه ای که انتظـــــار داری همســـــرت چشـــــم و دل پـــــــاک باشه

خــــــــودت هـــم این چنــین بــــاش ...




موضوع مطلب :


جمعه 93 خرداد 9 :: 11:26 عصر ::  نویسنده : منتظر


من هم می‌توانستم


مثل تمام زنان


آینه‌بازی کنم


می‌توانستم قهوه‌ام را در گرمای تخت‌خوابم


جرعه‌جرعه بنوشم


و وراجی‌هایم را از پشت تلفن پی بگیرم


بی آنکه از روزها و ساعت‌ها


خبری داشته باشم.


می توانستم آرایش کنم


سرمه بکشم


دل‌ربایی کنم


و زیر آفتاب برنزه شوم


و روی امواج مثل پری دریایی برقصم


می‌توانستم خود را به شکل فیروزه و یاقوت درآورم


و مثل ملکه‌ها بخرامم


می‌توانستم 


کاری نکنم


چیزی نخوانم و ننویسم


و تنها با نورها و لباس‌ها و سفرها سرگرم باشم


می‌توانستم


شورش نکنم


خشمگین نشوم


با فاجعه ها مخالفت نکنم


و در برابر رنج‌ها فریاد نزنم


می‌توانستن اشک را ببلعم


سرکوب شدن را ببلعم


و مثل همه‌ی زندانی‌ها با زندان کنار بیایم


من می‌توانستم


سوالات تاریخ را نشنیده بگیرم


و از عذاب وجدان فرار کنم


من می‌توانستم


آه همه‌ی غمگینان را


فریاد همه‌ی سرکوب‌شدگان را


و انقلاب هزاران مرده را ندیده بگیرم


اما من به همه‌ی این قوانین زنانه خیانت کردم


و راه کلمات را برگزیدم...



"سعاد الصباح"

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 93 خرداد 4 :: 9:28 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

 نگـــــــــاه تو باشد و ....


علــــــــی باشد و ....


تنــور .....

 

 

على علیه السلام تنور را روشن کرد...


صورت خویش را به آتش تنور نزدیک کرد و فرمود: -


اى على! بچش طعم آتش را! این جزاى آن کسى است که از وضع یتیمان بى خبر باشد.


( جای تو خالی آقای خوب )

 

 

 

درد نوشت::


جـزئـیــــات ِ چـــــشـم هــایـتــــــ 

کـلـیـــــات ِ زنـــدگـی ِ مـن اسـتـــــ

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 93 اردیبهشت 31 :: 9:45 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

یاأیّها الّذین آمَنُوا تُوبُوا إلى اللّه تَوبَة نّصُوحا عَسى رَبّکُم أن یُکَفّرَ عَنکُم سیّئاتِکم * 

 

اى کسانى که ایمان آورده اید به سوى خدا توبه کنید، "توبه اى خالص"

 

امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد.

    * آیه 8 سوره مبارکه تحریم

 

مثال خوبی میزد، میگفت تو اگه گوشت همراهت باشه، گربه که بیاد سمتش 10 بار هم که دورش کنی،


باز نزدیک میشه، چون میدونه گوشت همراهته ... میگفت شیطون هم همین طوره !


تا وقتی می بینه ریا و غرور و دروغ و ... داری، ازت دور نمیشه، حالا تو هی بگو " استغفر الله " !!


تا وقتی درونت رو درست نکنی، استغفار لفظی اون اثری رو که باید داشته باشه نداره ...

 

 

 

عیدانه نوشت::

مولا جان، این روزا خیلی ها از اسم شما دارن نون میخورن     !
بعضی ها هم از اسم شما دارن چوب میخورن  !
 آرزوم اینه که چوب خورت باشم نه نون خورت...

از غیر علی مدد نگیرم هرگز،

زیرا که مدد زغیر مولا ننگ است...

 

 

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 93 اردیبهشت 22 :: 2:33 عصر ::  نویسنده : منتظر

دیوانه کسی است ک حداقل یک خصلت در او اغراف آمیز نمایانده شود!

مثلا آدم های معمولی دوست دارند آدم هایی که ازشان کینه دارند را بزنند


ولی دیوانه ها آن را کاملا و واقعا انجام می دهند...

 

دیوانه ها انقدر هم نا شناخته نیستند!...


یک خصلت معمولی توی آنها به بی نهایت میل کرده است.


دیوانه،چیزی بیشتردارد!...

دیوانه ها دقیقا همان کاری را انجام می دهند

 

که آدم های معمولی دلشان می خواهد  انجام بدهند..

حیف که من دیوانه نیستم! ..





موضوع مطلب :


چهارشنبه 93 اردیبهشت 17 :: 11:29 صبح ::  نویسنده : منتظر

 

کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ

هر فردی مرگ را خواهد چشید و ما شما را برای امتحان دچار خیر و شر می کنیم

و شما به سوی ما بازگشت خواهید کرد.

 

 " سوره انبیا آیه 35 "


 

به همین راحتی .....

یک روز میرسد . . .

یک ملافه سفید پایان میدهد . . .

به من . . .

به شیطنت هایم . . .

به دلتنگی هایم . . .

به خنده هایم . . .

روزی که همه با دیدن عکسم بغض میکنند و میگویند:

دیوانه دلمان  برایت تنگ شده ...

 

پ.ن::

انــا للهـ و انـــا الیـــهـ راجعــــونـ ...




موضوع مطلب :


پنج شنبه 93 اردیبهشت 4 :: 12:35 صبح ::  نویسنده : منتظر

یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لایَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جاز عَنْ والِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ

 

فَلاتَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لایَغُرَّنَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ ... ( 33 لقمان )

 

اى مردم! تقواى الهى پیشه کنید، و بترسید از روزى که نه پدر کیفر اعمال فرزندش را تحمل مى کند، و نه فرزند چیزى از کیفر (اعمال) پدرش را،

به یقین وعده الهى حق است; پس مبادا زندگانى دنیا شما را بفریبد، و مبادا (شیطان فریبکار)، شما را به (کرم) خدا مغرور سازد  .



 

اول از همه باید بگم که  اولین مخاطبش خود خودمم به کسی بر نخوره ... ما آدما با هم  روی ِ کره ی خاکی زندگی میکنیم [ اگه بشه اسمش ُزندگی گذاشت] ،نفس میکشیم، غذا میخوریم، درس میخونیم،بزرگ میشیم، میریم سرکار،مستقل میشیم،دل میبندیم،عروس،داماد، پدر، مادر،پدر بزرگ ،مادر بزرگ و کلی نقش های اجتماعی فرهنگی و خانوادگی بهمون تعلق میگیره ... و معمولاً این طوریه که، اکثرمون،یک سر،دو چشم ،     دو اَبرو ،یک بینی، یک دهان، دو دست، دو پا + متعلقات ِ دورنی بدن رو دارا هستیم ...خون ِ همه [ حالا ممکنه اسثنایی هم باشه!!! ] قرمز رنگه ،بدون ِ تفاوت درصد ِ رنگ قرمزی ِ[ ای جان به عدالت ِ پروردگارم ] ... و امّا ؛ از نظر تقـوا ، زیبایی ، میزان تحصیلات ، ثروت ، هوش و یکــ سری صفات اکتسابی ُ محیطی با هم فرق داریم . ( چرا شُ یک روز میفهمیم .. ) ... خلاصه اش کنم: همه مون انسانیم و ساخت ِ اورجینال ِ دست ِ خدا    .. یعنی ؛هر چی که هستیم به اراده،خواست و علم خداوند بوده ،یعنی ؛ اگه خدا نمیخواست، اینی نبودیم که الان هستیم ...میخوام بگم  ، ماهایی که به خودی ِ خود، از خودمون هـــیـــچـــی نداریم، به چی مون می نازیم! چرا دل ِ مخلوقات ِ خدا رو با داشته هایی که از سر لطف و عنایت ِ خدا به ما تعلق گرفته، می شکنیم و اونها رو تـحـقـیر و اذیت می کنیم؟!!... میخوام بگم؛ دل نبندیم به داشته هامون، خدا اراده کنه، همه شُ پس میگیره! میخوام بگم حواسون باشه؛باید یک روز جواب ِ تمام ِ غرور های کاذب و آزار دهنده رو پس بدیم....

 


 

پ. ن ::

فهمیده ام هر گاه دعایــَم مستجاب نشد؛  باید بنشیـنم گــوشــه ای

 و یک دلِ سـیر گریـه کـنم(!)....
و لازم است در لا بــه لای گریـه هایــَم بگویم:

"اللّهم اغــفر لــے الـذّنــوب التّـے تحــبـس الــدعاء"

 

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 93 فروردین 21 :: 9:40 عصر ::  نویسنده : منتظر

سالها پیش سفر کردیم به زمین

 

و حال زمین گیر شده ایم...

 

آسمانی ها، پشت سرمان آب بریزید تا برگردیم...!!!

 

از زمین تا آسمانت راهی نیست

 

اگر دستانم در دست تو باشد،

 

خـــداونــــــدم ...

 

 

دل نوشت:

به یک نگاہ تـ ـ ـ و تطهیر میشود

دلِ من..




موضوع مطلب :


پنج شنبه 93 فروردین 21 :: 8:39 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

دلگیرم ... نه از توهین های مکـرر  رییس جمهورم ... نه از حقـارت های بی حد برای ِ گرفتن سبـد ِ کالا ....نه از تعلیق ها و مسلم نبودن حق هسته ای و مسلّم بودن ِ وادادگی عده ای ....نه ازقهقـه های مستـانه شان با دشمنان ... نه از پایمـال شدن خـون شهدای هستـه ای گذشتـه و آینـده ...نه از ترس و لرزشـان در برابــر قدرت ِ نظـامی ِ دشمن ... نه از سوء استفاده ی بعضیشان از نام ِ رهبری... نه از دروغ هایشان ... نه از فریب هایشان...نه از فمینست هاشان... نه از غـرب زده هـاشان... نه از لیبـرال هاشـان...  نه از رادیـکال هاشـان ...نه از . . .
که دلگیـــــرم ؛ از مردم شهـرم ...
از دگرگـونی احوالشـان... از پاک شدن حـافظه ی سیـاسی شان...از جـانی که دادند و به نـان فروختنـد... از دو دوتا چارتـا نکردنشـان... از روی موج رأی دادنشان... از دگرگونی 180 درجه ایرأیشان تحت تاثیر سخنهای شیرین و فریبنده ؛ که بعضی بلد بودند و دیگران بلد نبودند!.... از "موچکریم" های بی اساسشان... از نرسیدن به آرزوهایـشان... افسوس . . . افسوس . . .افسوس . . . آری ! اصلا من بــی سَــوادم ... ! هرچه میخواهـد دل ِ  تنگـت بگو !...



 پ.ن ::
یک نفر هست ک همه ے ایـن دق ِ دلے هایـم را سرش خالی میکنم ؛
و او در کمال ِ آرامش میگوید : « مـردم خواستنــد ... ! »

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 اسفند 25 :: 1:45 عصر ::  نویسنده : منتظر
<   1   2   3   4   5   >>   >