درباره وبلاگ "...انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ" منتظر باشید که ما هم منتظریم انعام/158 دلم می خواست من هم در شمار منتظرانتان بودم...در شمار آنهایی که نفس شان به نفس شما بند است...همانهایی که دمی از یاد شما غافل نیستند...همانهایی که زندگیشان خلاصه در لبخند شماست...همانهایی که خطابشان کردی "فرزندم".... و در یک کلام چقدر دلم می خواست "شیعه" باشم ....! شیعه شما..... منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ
پیوندهای روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
شاید منتظر اگر بخواهیم بی دغدغه به سر منزل جمهوری واقعی اسلامی و حکومت واقعی الهی برسیم باید مردم ما هرچه بیدار تر،
هوشیار تر و آگاه تر باشند... (رهبری / کیهان - 61/11/23) دکتر ظریفــــ بعد از مذاکرات ژنو : ما در این کنفرانس وارد جزئیات نخواهیم شد و در اتاق مذاکره این کار انجام میشود، اما
با وجود احترامی که برای اصحاب رسانهها دارم ،اما اعلام میکنم که مقابل آنها در خصوص جزئیات صحبت نخواهیم کرد .
دکتر جلیلی در گزارشش از روند مذاکراتش با 5+1 در خرداد ماه 91: منطق جمهوری اسلامی از مولفههای اقتدار ماست.
اینکه گفته شده گفتوگوها به طور مستقیم پخش شود و افکار عمومی درباره آن قضاوت کنند نیز از همین باب است . . . . موضوع مطلب : چه زیباستــــ ، خداوندمـــ !!
دستانـــ نگارنده تـــو ....
آنگاه که در بطنـــ تاریک مادر می نگارندمـــ....
و منـــ جدا از این همه زشتیــ ها و پلیدیـــ هایی که همراه خود کرده امـــ؛
چه زیبا و خوشـــ گل بوده ام....
اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَیْئاً مَذْکُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الاَْصْلابَ... وَاَساریرِ صَفْحَةِ جَبینى وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینى وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتاىَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمى وَفَکّى..... جودم را با نعمتت آغاز کردى پیش از انکه موجودى قابل ذکر باشم، و مرا از خاک پدید آوردى، سپس در میان صلبها جایم دادى.... چینهاى صفحه پیشانى ام، و روزنه هاى راههاى نفسم، و پرّههاى نرمه تیغه بینى ام، و حفرههاى پرده شنوایى ام، و آنچه که ضمیمه شده و بر ان بر هم نهاده دو لبم، و حرکتهاى سخن زبانم، و جاى فرو رفتگى سقف دهان و آروارهام، و محل روییدن دندانهایم...
: .مضطر نوشت. : این روزها عجیب بوی اجابت می آید... "اللهم عجل لولیک الفرج" موضوع مطلب : بعد از حذف "مرگ بر آمریکا"!! موضوع مطلب : "أَنْـــزَلَ مِــنَ السَّماءِ ماءً فَســـالَتْ أَوْدِیَـــةٌ بِقَـــدَرِها..." "از آسمان ابریــــ ، آب می فرستد و در هر باریکهـــ ای به قدر ظرفیتش جاریـــ می شود"
اگر خانه ات ابری ست... اگر دلت به اندازه آن غروب اردیــــ بهشتی (می دانم که می دانی کدام غروب را می گویم!)
گرفته ست...اگر هوای دلت بارانی ست... می دانم که می دانی !!... لحظه هایت آبستن پیغامی از "او" ست... دارد ثانیه های صبوریتــــ را می شمارد....
پ.ن :: دلم هوس ِ موضوع مطلب : زن نا بینایی با صداها حصیر می بافد یک رج، جیغ زن بحرینی و سقط جنینش با ضرب اسلحه یک رج، صدای مادری عرب در لیبی که خدا را از لای آیه های قرآن صدا می زد که می بافت... به یک رج صدای سکوت جوانی مصری وقتی که تانک ها دوره اش کرده بودند یک رج، گریه مادری که فرزند قهرمانش فینال کشتی با اسرائیل را نپذیرفته بود که می بافت... به یک رج قسم ب کشتن سرباز شیفت بعد از ظهر در کیوسک سر خیابان وقتی جوان فلسطینی می دانست سربازان، همسرش را به غنیمت برده اند که می بافت... به یک رج، آه خودش به وقت اذان ظهر... کنار زن نابینا می روم روسری اش را می بوسم طرح دردم را می گویم تا باز هم ببافد تا حصیر را بخرم و هدیه کنم به موزه جنگ کشورم...1 ____________________________ 1.مسلمان گل فروش/مجید سعد آبادی
پ.ن:: بماند برای تــو ، برای تو که ایستاده ای با قامتی همتای "بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ" اصلاً بماند برای تــو خواهر بحرینی من که مظلومیت ات فاطمیهی محض است...
موضوع مطلب : گفت: "ارزش زندگی بیشتر از این حرفاست"!! گفتم: نه، ارزش این حرفا بیشتر از زندگیه...بودن و هستن آدمایی که حاضرن برای این حرفا زندگیشونو بدن! گفت: "تو خوب حرف میزنی اما حرف به درد آدما نمی خوره" گفتم: هر کی یه عیبی داره... و رفت....
کاش بعضیها می فهمیدن سکوت ، نه نشانه رضایت و نه نداشتن جواب است... بلکه داری جان می کنی تا حرمتها را نگه داری!!
مضطر نوشت:: دلم به حال دلم سوخت بس که هر شب و روز گرفت این دل غرق به خون بهانه تو... موضوع مطلب : "سلام بر تو ای چشمه حیات"...همیشه به این جمله ی زیارت جمعه که می رسم فکر می کنم (فکر می کنم و دلم
می گیرد...) حیف نیست که تو سرچشمه حیات باشی و من از تشنگی بمیرم....
راست گفت «او» که: " اِن اَصبَحٌ ماءُکُم غوراً فمَن یأتیکُم بماءٍ مَعین"؟!
کاش وسواس بگیرم....و شب و روزم همه این باشد که مبادا چیزی از غیر تو طلب کنم...
کاش تمامم را از من بگیری....
کاش دیگر منی نباشد و همه فقط تو باشی.... . : مضطز نوشت : . مثل نخهای سر تسبیحم باد که می وزد این سو و آن سو گم می شوم، ولی چیزی از دلتنگی ام برایت کم نمی شود.... موضوع مطلب : مقام معظم رهبری:: "ما مخالف با حرکتهاى صحیح و منطقى دیپلماسى هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسى ، چه در عالم سیاستهاى داخلى. بنده معتقد به همان چیزى هستم که سالها پیش اسمگذارى شد«نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یک جاهایى بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبى ندارد، اما این کشتىگیرى که دارد باحریف خودش کشتى میگیرد و یک جاهایى به دلیل فنّى نرمشى نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست." جناب آقای ظریف: امیدواریم لحن سازنده و مثبت شما(از نظر اشتون و کری) باعث تبدیل "نرمش
قهرمانانه"به "خمش قهرمانانه" و باعث از دست رفتن دست آورد های نظام جمهوری اسلامی نشود!
پ.ن :: گوهری تابان شود خون دلها خورده ایم... موضوع مطلب :
خداوندم ببخش؛ که این روزها بیشتر از همه تو را آزرده ام ... ببخش اینهمه خسته ام .... ببخش که نفس هایم به شماره افتاده است ... ببخش که صدایم از جای گرمی در نمی آید .... خداوندم .... می دانم .... می دانم که زنده بودنم به این حیرانی ست .... به اینکه بشکنم و دوباره بسازی ام ... به اینکه خراب شوم و دوباره بنایم کنی ... به این است که هی بیایم و دورم کنی ... به اینکه صدایت کنم خداوندم !.... به خودت قسم من به واژه واژه ی حرفهایت آنقدر ایمان دارم که به رحمت و بزرگیت .... اُدْعُونِـی أَسـْتَـجِـبْـــ لَـکُـمـْ ... اما خداوندم خالی برگشتن دستهایم را به پای چه بگذارم ... حکمت؟ مصلحت؟ قسمت؟ یا نالایق بودنم؟! این تلخ ترین گمان زندگی ام ست .... خداوندم ... تو مرا مثل باران بی رنگ و بی ننگ خلق کردی .... من خود را به هزار و یک رنگ و ننگ آلودم .... مرا برگردان ... لایقم کن که از هرچه رنگ و زنگ... و این دل سنگ بیزارم.....خدایا قبولم کن...
پ.ن:: این دل گرفتگی های مدام تنها شیرینی کام من است در حجم نبودنت... موضوع مطلب : صدای خروشان اروند دلم را می لرزاند...می ترسم...باد پر از غبارش چادرم را به بازی گرفته است...چشمانم را تنگ می کنم....نزدیکش می شوم...آرام میشوم...انگار صدایش آشناست...اینجا زمین و آسمان مهمانی گرفته اند... چشمانم را می بندم...صدای لالایی می آید...دلم می گیرد... بی بی مهریه اشآب بود....بچه های "یا زهرا" بودند که به آب زدند....صدای یا زهرای بچه ها در آب خفه شد....اروند می گرید...آسمان می گربد...من می گریم....صدای لالایی غریبی می آید....صدای یازهرای بچه ها در آب خفه می شود....
لای لای ای جبهه لرین یورقونی ای خسته جوانلار لای لای اروند کناریندا قیزیل باتانلار... موضوع مطلب : |