سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ


"...انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ" منتظر باشید که ما هم منتظریم انعام/158 دلم می خواست من هم در شمار منتظرانتان بودم...در شمار آنهایی که نفس شان به نفس شما بند است...همانهایی که دمی از یاد شما غافل نیستند...همانهایی که زندگیشان خلاصه در لبخند شماست...همانهایی که خطابشان کردی "فرزندم".... و در یک کلام چقدر دلم می خواست "شیعه" باشم ....! شیعه شما.....
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 3
  • بازدید دیروز: 18
  • کل بازدیدها: 220834




شاید منتظر




زن نا بینایی

با صداها حصیر می بافد

یک رج، جیغ زن بحرینی و سقط جنینش با ضرب اسلحه

یک رج، صدای مادری عرب در لیبی

که خدا را از لای آیه های قرآن صدا می زد

که می بافت...

به یک رج صدای سکوت جوانی مصری

وقتی که تانک  ها دوره اش کرده بودند

یک رج، گریه مادری که فرزند قهرمانش

فینال کشتی با اسرائیل را نپذیرفته بود

که می بافت...

به یک رج قسم

ب کشتن سرباز شیفت بعد از ظهر

در کیوسک سر خیابان

وقتی جوان فلسطینی می دانست

سربازان، همسرش را به غنیمت برده اند

که می بافت...

به یک رج، آه خودش

به وقت اذان ظهر...

کنار زن نابینا می روم

روسری اش را می بوسم

طرح دردم را می گویم

تا باز هم ببافد

تا حصیر را بخرم

و هدیه کنم به موزه جنگ کشورم...1

____________________________

1.مسلمان گل فروش/مجید سعد آبادی

 

پ.ن::

بماند برای تــو ،

برای تو که ایستاده ای با قامتی همتای "بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ"

اصلاً بماند برای تــو خواهر بحرینی من که مظلومیت ات فاطمیه‌ی محض است...

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 مهر 14 :: 11:4 عصر ::  نویسنده : منتظر