آقـــــــــــا؛ دلم گرفتـــــــــــ ....توی هیاهوی این دنیا از یادمان رفته ای . . .ایمانمان ضعیف است؛ لنگ می زنیم.....اگر با این حال و روز ادامه دهیم هیچ گاه به زمان موعود نمی رسیم.....حال دلم خراب است...دستم خالیست...فراموش می کنم که حیات زمین وابسته به وجود توست....چه برسد به حیات ما!!!فراموش می کنم فیض وجود توست که به زمین اجازه زندگی می دهد...چه کنم با این فراموشی ها؟؟!!...اثری از تو نیست در اعمال و رفتارمان.... کاش به اندازه آب خوردنی مشتاقت بودیم تا در ظهورت تعجیل بشود...نه اینکه تو را نخواهیم، نه...تو را فقط برای دنیایمان می خواهیم...هرگاه مشکلاتمان سر ریز می کنند به فکرت می افتیم....این راهش نیست باید کاری کرد...!! دلم می خواهد مثل آن پیرزن یهودی که روی خاک نشست و با ضجه و ناله ظهور منجی شان را خواست و خدا به خاطر همین اضطرار 170 سال آمدن حضرت موسی(ع) را جلو انداخت....ضجه بزنم از ته دل ...با تمام اضطرار و از روی بیچاره گی ..... شاید خدا ببخشاید این غفلت و جهالتمان را.....
متفاوت میـنویـسم::
ان الارض یرثها عبادی صالحون....
انگار کسی در ذهنم دارد مدام تلاوت میکند ...
موضوع مطلب :