"سلام بر تو ای چشمه حیات"...همیشه به این جمله ی زیارت جمعه که می رسم فکر می کنم (فکر می کنم و دلم
می گیرد...) حیف نیست که تو سرچشمه حیات باشی و من از تشنگی بمیرم....
راست گفت «او» که:
" اِن اَصبَحٌ ماءُکُم غوراً فمَن یأتیکُم بماءٍ مَعین"؟!
کاش وسواس بگیرم....و شب و روزم همه این باشد که مبادا چیزی از غیر تو طلب کنم...
کاش تمامم را از من بگیری....
کاش دیگر منی نباشد و همه فقط تو باشی....
. : مضطز نوشت : .
مثل نخهای سر تسبیحم باد که می وزد
این سو و آن سو گم می شوم،
ولی چیزی از دلتنگی ام برایت کم نمی شود....
موضوع مطلب :