~~کبوتر خوش به حالت~~
چه جایی می زنی پر خوش به حالت...
دلم می خواست آقا مثل تو، اینجا به من هم لانه می داد
خودش با دستهای مهربانش به من هم دانه می داد...
دلم می خواست
منم مثل تو پرواز می کردم
به روی گنبد زردش پرم را باز می کردم
و یا با بالهایم پرچم سبز حرم را ناز می کردم...
این روزها به قول قیصر "حس می کنم خاکستری تر از دو سه سال گذشته ام"...حس می کنم دارد دیر می شود...
گم شده ام !!...کسی می خواهم که مرا پیدا کند، دستم را بگیرد و از خودم دورم کند....کسی که شبیه کسی نیست...
کسی که می شود تمام حرفهای دلت را بدون واهمه در گوشش بخوانی....
کسی که جدا از همه ی ندانم کاری هایت، سبک سرهایت و خطاهایت باز هوایت را دارد....
هوای تویی را که، همیشه به هوای دیگران رفته ای!!...
به اینجای قصه که می رسم دلـــــــــــــم بدجور هواے پنجره فــــــولـادت را می کند...
و بغض هایی که فقط پیش تو باز می شوند...و خواسته هایم....
اینبار تنها دلم توبه می خواهد....توبه از غیر تو خواستن هایم....از عبادتهایم ....از دعاهایم.....
مضطر نوشت::
گل محمدی من مپرس حال مرا /
به غم دچار چنانم که غم دچار من است...
موضوع مطلب :