سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ


"...انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ" منتظر باشید که ما هم منتظریم انعام/158 دلم می خواست من هم در شمار منتظرانتان بودم...در شمار آنهایی که نفس شان به نفس شما بند است...همانهایی که دمی از یاد شما غافل نیستند...همانهایی که زندگیشان خلاصه در لبخند شماست...همانهایی که خطابشان کردی "فرزندم".... و در یک کلام چقدر دلم می خواست "شیعه" باشم ....! شیعه شما.....
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 26
  • بازدید دیروز: 15
  • کل بازدیدها: 224302




شاید منتظر




 

از مرگ می گفت و گذرگاههای سخت و پر خطرش ... از     “ فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره" ... از حساب کتابهای دقیق و منزلگاههای عجیبش ... از بی چیزی و فقر بنی آدم در آن روز... از آنهایی که عند ربهم یرزقون اند ..... از آنهایی که بی حساب و ارد صحنه قیامت می شوند.... از آرزوی دیرینه من .... وقتی فکر می کنم  دوست ندارم با تصادف بمیرم ....ایست قلبی کنم ... تومور بدخیم گوارشی یا سرطان بگیرم .... دوست دارم این دردهای عجیب غریب ِ ناشناس این روزها گریبان تنم را نگیرد...ضربه مغزی نشوم ...دوست دارم وقتی قرار شد بمیرم،یک مردن ِعاشقانه داشته باشم...دوست دارم وقت مردنم ، تو بیایی بالای سرم ،لبخند بزنی!...

این عاشقانه ای ست که خودت در ذهنم پروریده ای... دست خودم نیست این تقصیر توست که نبض عاشقانه هایم را به حرکت وا داشته ای ! ...برای خالی نبودن عریضه هم که شده ،گاهی ،گه گداری؛  برای تحقق عاشقانه ام دعا کن .... مولایم ....

پ.ن::

اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا...

ببخش گناهانی را که مانع استجابت دعا می شوند...

بگذار آرزوی دیرینه ام رنگ اجابت بگیرد....




موضوع مطلب :


جمعه 92 بهمن 25 :: 11:4 عصر ::  نویسنده : منتظر

هرچه کردند نشد . . . از ما اصرار بود و از آنها انکار . . اورانیوم 20 درصد را برای کارهای صنعتی، تاسیساتی و پزشکی نیاز داشتیم…. هر چه کردیم ندادند… گفتیم خودمان می سازیم…. در جلسه مذاکره همه خندیدند. . . . بعد از مذاکره جلسه ایبا بعضی از دانشمندان هسته ای تشکیل داده شد… همه می گفتند غیر قابل دستیابی است و فرمولش تنها در اختیار آمریکاستاما کاری بود که باید می شد. چک سفید امضا دادند به دکتر شهریاری و با اصرار بسیار . . . بعد از مدتی در خبرها پیچیدکه ایران غنی سازی 20 درصد را انجام داده است… دکتر شهریاری کار خود را کرده بود. ..چک را اما پس داد… می گفت:

آدم باید در زندگی اش یک کاری هم بگذارد برای خدا بکند. . . .

مدتی بعد ترور شد. دیگر باید صدایش می زدیم شهید شهریاری . . .

سوم اذر بود: خبری که در رسانه ها پیچید که تعلیق اورانیوم 20درصد بود . . . در نایاب دادیم ، آبنبات چوبی گرفتیم !!...

در قبال نگذاشتن تحریم جدید و برداشتن تحریم خودرو، طلا، پتروشیمی. . . و این یعنی خداحافظ شهید شهریاری . . .یعنی خونت را با آب نبات معاوضه کردیم...

 

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 بهمن 9 :: 7:44 عصر ::  نویسنده : منتظر